جدول جو
جدول جو

معنی حاجی کلا - جستجوی لغت در جدول جو

حاجی کلا(کَ)
نام عده ای از قرا، و از جمله، قریه ای در بالا بلوک بارفروش. (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 117). و قریه ای در لالاآباد بارفروش. (سفرنامۀ مازندران واسترآباد رابینو ص 118). قریه ای در ناحیه دابو به آمل. (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 112). قریه ای در ناحیه گرم رودپی در آمل. (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 113). قریه ای در کار کندۀ ساری. (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 121)
لغت نامه دهخدا
حاجی کلا
از توابع دهستان میان رود شهرستان نوشهر، از توابع دهستان.، از توابع دهستان بیشه سر بابل، از توابع دهستان چهاردانگه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کالْ لی)
دهی است از دهستان لفور بخش مرکزی شهرستان شاهی که در 14هزارگزی جنوب باختری شیرگاه واقع است. کوهستانی، جنگلی، معتدل و مرطوب است، 550 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه پی رود تأمین میشود. محصول آن برنج و لبنیات، و شغل اهالی زراعت و گله داری، و صنایع دستی زنان شال و کرباس بافی و راههای آن مالرو است. در تابستان به ییلاق سفیدریز و لوپی میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
یکی از بلوکات همدان، حدّشمالی آن مهربان و سردرود و شرقی درگزین (درجزین) وجنوبی چاربلوک و غربی مهربان و خدابنده لواست، این ناحیه آب و هوائی معتدل دارد و مرکز آن گردآباد است و دارای 93 قریه و 38000 مردم است، رجوع به جغرافیای سیاسی ایران تألیف کیهان ص 380 و 383 و 384 شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
ناحیه ای است در استرآباد و نام کنونی آن مینو دشت یا دشت مینو است. این ناحیت را در قدیم کبودجامه مینامیدند و حمداﷲ مستوفی در ضمن ’ذکر ولایت مازندران’ درباره کبودجامه گوید: ’ولایتی است و اکنون چون جرجان خراب است مجموع ولایت داخل کبود جامه است حاصلش ابریشم و انگور و غله بسیار میباشد و ولایتی عریض است. ’ و چنانکه از تضاعیف کتاب رابینو بر می آید حاجی لر نام ایل و حشمی نیز میباشد که در این ناحیه سکنی گزیده بودند. و علامۀ قزوینی در حواشی خود بر لباب الالباب می آورد که کبود جامه نام حشمی است که میانۀ استرآباد و خوارزم می نشسته اند و شهری داشتند موسوم به ’شهرنو’ رجوع به نزهت القلوب چ لیدن ص 160 و سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 76 و 78 و 83 و 84 و100 و 162 و لباب الالباب ج 1 ص 51 و 52 و 304 شود
لغت نامه دهخدا
(اِ کَ)
دهی از دهستان پازوار بخش بابلسر شهرستان بابل، واقع در 7000گزی شمال بابل، کنار شوسۀ بابل به بابلسر. دشت. معتدل مرطوب مالاریائی با 180 تن سکنه. مازندرانی و فارسی زبان. آب آن از چاه. محصول پنبه، کنجد، باقلا، صیفی، غلات. شغل اهالی زراعت. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
از دهات میان دورود فرح آباد (ساری). (از ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 161)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دهی است از دهستان لاله آباد بخش مرکزی شهرستان بابل با 140 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(جِ)
دهی است از دهستان بالاتجن بخش مرکزی شهرستان شاهی، در 8 هزارگزی مغرب شاهی، در دشت معتدل هوای مرطوبی واقع است و 90 تن سکنه دارد. آبش از نهر هتکه و رود خانه تالار، محصولش غلات و برنج و پنبه و ابریشم و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ص 131)
لغت نامه دهخدا
(گُ مَ حَلْ لَ)
دهی است از دهستان اسپیور و شوراب بخش مرکزی شهرستان ساری که در 5هزارگزی جنوب باختری ساری و پانصدگزی جنوب راه شوسۀ ساری به شاهی دشت واقع است. هوای آن معتدل، مرطوب و مالاریایی و دارای 130 تن جمعیت است. آب آن از رود خانه تجن تأمین میشود. محصول آنجا غلات، پنبه، کنف و کنجد و شغل اهالی زراعت است. و راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(مَ حَلْ لَ)
نام موضعی از رودپشت مشهدسر. (مازندران و استرآباد رابینو ص 117 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
نام موضعی به بابل (بار فروش) مازندران. (مازندران و استرآباد رابینو ص 117 بخش انگلیسی و ص 158 ترجمه فارسی آن)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهات فرح آباد. (ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 161)
لغت نامه دهخدا
(تَ کَ)
دهی از دهستان بیشه است که در بخش مرکزی شهرستان بابل و دردوازده هزارگزی جنوب خاوری بابل قرار دارد. دشت و جنگل مرطوب است و 55 تن سکنه دارد. آب آن از فاضلاب چشمۀ جنید است. محصول آنجا برنج و صیفی و پنبه و کنف ومختصری غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی از دهستان جلال ازرک است که در بخش مرکزی شهرستان بابل واقع است. 525 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
مرکز بلوکات ثلاثۀ اوجان
لغت نامه دهخدا
(کَ)
ده حاجی کمال، سه فرسخ و نیم میانۀ شمال و مغرب قاضیان است
لغت نامه دهخدا
(سَقْ قا)
وی بزمان سلطان مسعود، در خدمت دربار میزیست و بیهقی، در شرح دستگیری اریارق گوید: ’وی (اریارق) بدهلیز بنشست، و من که بوالفضلم در وی می نگریستم، حاجی سقا را بخواند و وی بیامد و کوزۀ آب پیش وی داشت، دست فرو میکرد و یخ می برآورد و میخورد...’ رجوع به تاریخ بیهقی چ فیاض ص 228 شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
نام دهی است از دیه های اطراف نور. (از سفرنامۀ رابینو ترجمه فارسی ص 149)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حاجی لر
تصویر حاجی لر
دشت مینو نام جایی
فرهنگ لغت هوشیار
از توابع بندپی واقع در شهرستان بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از دهستان رود سفلای چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان دلارستاق بخش لاریجان آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع لاله آباد بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع بالاتجن قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع چهاردانگه ی سورتچی ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان بالا خیابان لیتکوه بخش مرکزی آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع لفور سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع بالاتجن قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان بیشه ی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان لاله آباد بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان میان دورود شهرستان ساری، از توابع دهستان
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان بابل کنار شهرستان بابل، از توابع دهستان.، از توابع دهستان بندپی شهرستان بابل، خواجه کلا
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از دهستان بندپی بابل، نام روستایی در خوزه خانقاه
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان جلال ازرک جنوبی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی